جلد ِ سوم هم تمام شد. خاطرات ِ سیمون دوبوار را می خواندم. دیگر وقتش بود. به اندازه کافی استراحت کرده بودم. خاطراتش جذاب است. دوبووار، عجیب زن ِ دقیقی بوده! قبلا هم گفته ام، تحسینش کرده ام، بابت ِ اینکه چه قدر می تواند جزئیات ِ حادثه ها و زندگی اش را به خاطر بیاورد و بنویسد. مظمئنا از منابعی کمک گرفته، که اصلی ترینش روزنوشته های ِ خودش بوده. که همان دست نوشته ها هم باید آنقدری دقیق باشند که بتوان از روی ِ آن ها حوادث را درک کرد و حس ها را زنده کرد. منبع ِ مهم ِ دیگری هم که مورد ِ استفاده قرار داده، روزنامه ها و کتاب های ِ آن دوران بوده. منظورم از آن دوران، دوران ِ بعد از جنگ ِ جهانی دوم در جلد سوم خاطرات است. روزهایی بین ِ سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۲٫ که این آدم ها، دوبوار، سارتر، کامو و بسیار بسیار نویسندگان و متفکران ِ دیگر، که از آنها یاد شده، خود، تاریخ ساخته اند. در بطن ِ این رویدادها زندگی کرده اند و بر سرنوشت ِ آدم ها اثر گذاشته اند.
جلد ِ سوم هم مانند ِ جلد ِ دوم و حتی بیشتر از آن اهمیت داشت. اگر جلد ِ دوم بیشترش شامل ِ جنگ جهانی و دوران ِ گمنامی و البته شکل گیری ِ سارتر و دوبوار و دیگران بود، این جلد به تفصیل به تاثیر ِ این افراد بر زندگی ِ میلیون ها آدم پرداخته است. از سارتر ِ اگزیستانسیالیست، کمونیست ها، حزب ِ چپ ِ فرانسه، استقلال ِ الجزایر، جنگ و شکنجه و … در این کتاب گفته شده. و سیاست که بیشتر از هر موضوع ِ دیگری با زندگی شان گره خورده است.
نوشتن و انتشار ِ کتاب ِ جنس دوم از حوادث ِ مهم ِ زندگی سیمون دوبووار در این دوران از زندگی اش بوده است. واکنش های ِ متفاوت ِ مثبت و منفی به این کتاب، بخشی از خاطرات را در بر می گیرد. همچنین بخش های ِ زیادی از کتاب به سفرهای ِ یک نفره یا با همراهی ِ سارتر به اقصی نقاط ِ دنیا پرداخته شده است.
از زندگی ِ شخصی شان هم صحبت شده. اما واقعا اینقدر حوادث ِ مهم در زندگی ِ این افراد روی داده، که اهمیت ِ چندانی ندارد که سیمون دوبوار با کدام روزنامه نگار ِ امریکایی یا فرانسوی رابطه های ِ عاشقانه داشته؛ و یا سارتر.
اما لازم است که آدم قبل از خواندن ِ کتاب، کلیاتی از تاریخ ِ دوران ِ بعد از جنگ ِ فرانسه و اروپا بداند. وگرنه سخت می شود که سیمون دوبوار را در خاطراتش همراهی کرد.
فعلا سراغ ِ جلد ِ چهارم و آخر نمی روم. باید مدتی وقت بگذرد.